پدری روبروی پسرش قرار گرفت و دست روی شانه اش گذاشت و گفت : پسرم! من قوی ترم یا تو؟
پسر با قاطعیت گفت : من.
پدر دوباره سوالش را تکرار کرد و پسر دوباره همان جواب داد.پدر ناراحت شد و از پسر فاصله گرفت و چند قدم که دور تر شد دوباره از پسر پرسید : من قوی ترم یا تو؟
پسر به دور و برش نگاهی انداخت و گفت: تو پدر جان.
پدر پرسید: چه شد که دو بار اول گفتی من؟
پسر جواب داد:آخه پدر جان ، اون موقع دست شما بر روی دوشم بود و می دانستم از گزند دنیا در امانم ولی حلا که دستت را از روی شانه ام برداشته ای ،نه.
پدر و مادر از چیز هایی تست که وقتی از دستشون میدیم میفهمیم چی رو از دست دادیم.
سید علی خامنهای ثروتمندترین رهبر دنیاست؛
چرا که:
خونی که در رگ ماست،
همه هستیمان،
جان ناقابلمان،
و مختصر آبرویی که داریم،
همه و همه،
از آن خامنهای است.
که با این کلکسیون،
با این همه ثروت،
ویلا ندارد، بیت دارد…
خانه اش به جای فرش،
عرش دارد و گلیم و چند تکه آسمان.
همه چیز ساده است.
مثل خانه زهرا(س).
مثل خیمه حسین(ع).
و حسینیه امام خمینی(ره) دارد.
و چفیه دارد.
و عصایی که چوبش از شجره طوباست.
و دست مجروحی،
که ریشه در “کف العباس” دارد.
و آقای ما، خامنهایست…
مختار:چرا از قافله جا مانده ای؟
کیان:راه گم کردم ابواسحاق
مختار:راه بلدی چون تو راه را گم کند،نابلدان را چه گناه؟
کیان:راه را بسته بودند از بیراهه رفتم،هر چه تاختم مقصد را نیافتم،وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود
مختار:شرط عشق جنون است ما که ماندیم عاشق نبودیم.
حواسمون باشه دیر نشه ،بیاین بیدار شیم